باده ای را نپرستم که خرابم نکند


گرد آن شمع نگردم که کبابم نکند

خون منصورم و بیداردلی جوش من است


می طفل افکن افسانه به خوابم نکند

آب گشته است دل یک چمن از خنده من


می شود حشر مکافات گلابم نکند؟